شب یلدا
امشب بلندترین شبه ساله مامانی ولی نه اونقدر بلند ....فقط 1 دقیقه...اما همین 1 دقیقه کافیه برای خوش
بودن و کنار هم جمع شدن و تازه یه عالمه هم چیزای خوشمزه خوردن...
تو این شب همه دور هم جمع میشن و شب یلدا رو بهم تبریک میگن و زمستون خوبی رو واسه همدیگه آرزو
میکنن....زمستونت قشنگ و پر بار مامانی
اینم چند تا عکس که به پیشنهاد خاله پریسا رفتیم خانه بازی بادبادک و با سفره یلدای خانه بادبادک عکس
گرفتیم...اون کلاه خوشکلم خاله پریسا بت داد یه انگشترم خاله جون سر سفره یلدا بهت داد که تو همش
درش میاوردی و آخرشم گمش کردی
یه چند وقتی بود که به دنبال جایی بودم که رونیکا رو واسه آموزش ببرم و بالاخره امروز دختر گلمو تو خانه
بادبادک ثبتنام کردم و قراره هفته ای دو بار یک شنبه ها و دوشنبه ها بریم کلاس مادر و کودک...
البته رفتن و ثبتنام تو خانه بادبادک پیشنهاد یکی از مامانای نینی وبلاگی (مامان آناهیتا کوچولو) بود که منم
قبول کردم جالب اینه که هر دوی ما رشتی هستیم و کوچولوهامون بوشهری...آخ که چقدر احساس
خوبی به آدم دست میده وقتی همشهریتو کنارت تو غربت میبینی...ممنونم ازت پریسا جون