رونیکارونیکا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

رونیکا ضربان قلب مامان و بابا

باشگاه رفتن مامانی

1392/6/30 23:12
نویسنده : مامان مینا
452 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان امروز مثل همیشه عالی بودی....35

امروز صبح زودتر از همیشه از خواب بیدار شدم آخه ایندفعه دیگه تصمیممو  گرفته بودم و با اراده ای قوی از خواب بیدار شدم آخه قرار بود برم باشگاه.........

ساعت 8/15 پاشدم و تند تند کارامو کردمو تا اومدم آماده بشم جنابعالی طبق معمول روزایی که من زود

بیدار میشم زودی بیدار شدی.....آخه من نمیدونم تو با این ریزه میزه بودنت تو خواب چجوری متوجه میشی که من از خواب بیدار شدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟21 3321

خلاصه یکمم به دخملم رسیدم و لباساشو عوض کردم چون قرار بود این یکی دوساعتی که من پیشش

نیستم در خدمت بابایی باشه و پدر و دختر 2 ساعتی رو کنار هم و بدون من بگذرونن...63

اول علیرضا منو رسوند باشگاه و بعدشم با نینی رفت دنبال کارای خودشو منم رفتم داخل باشگاه و

شانس خیلی خوبی که داشتم باشگاه حسابی خلوت بود و جز چند تا خانم هیچکس دیگه ای نیومده

بود،بعد از ثبتنام و پوشیدن لباس و کفش ورزشی مشغول ورزش کردن شدم.........یادمه آخرین باری که

رفته بودم باشگاه چند ماه قبل از بارداریم بود بعدشم به خاطر نینی دیگه نتونستم برم تا حالا و امروز

بالاخره موفق شدم......

مربی باشگاه بخاطر خلوت بودن باشگاه تونست مثل کلاسای خصوصیش باهام کار کنه حالا منم اونجا

هی با ناز به حرفاش گوش میدم و کارایی رو که بهم میده انجام میدم تازه یه موزیکایی گذاشته بود که

همش رقصم میگرفت4d564ad6

آخرشم قبل از اینکه علیرضا بیاد دنبالم یکم با هم صحبت کردیم و یدفعه بین حرفاش پرسید اینجایی

نیستی نه؟؟ ( بوشهر )

منم با ذووووق گفتم نه شمالیم......شوهرم تهرانی.........دخملمم بوشهری شده

واسش خیلی جالب بود،تازه قراره فردا هم دوباره برم باشگاه...........به امید روزی که منو دخملم دست

به دست هم بریم باشگاه........بهش که فکر میکنم قند تو دلم آب میشه مامانی

ThanksThanksThanksThanksThanksThanksThanksThanksThanksThanksThanksThanks

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ندا
31 شهریور 92 0:52
www.nilanailart.blogfa.com آموزش و کاشت تخصصی ناخن نیلا کیفیت عالی و قیمت مناسب تهران-امیر آباد
مامان بابای الیسا
1 مهر 92 0:47
عزیزم تا چشم بهم بزنی میبینی دست دخملی تو دستته و دارین میرین تمرین چه لذتی داره همین لذت ها و امید داشتن هاست که خستگی مادرانه رو حس نمیکنیم موفق باشی دوستم

واقعا همینطوره...الان 9 ماه گذشته و من فکر میکنم رونیکاهمین دیروز بدنیا اومده....برای شما و الیسا جون هم آرزوی سلامتی موفقیت میکنم
زهره مامان بارسین
1 مهر 92 13:51
آفرین به این مامان ورزش کار . منم دوست دارم برم باشگاه اما صبح ها با نی نی سر کاریم بعد از ظهر هم همسری ساعت 6 می یاد در نتیجه ما فعلا به روزی یک ساعت پیاده روی قناعت کردیم

ممنون...
حقیقتش بوشهر انقد گرمه که نمیشه پاده روی کرد اونم با نینی
مامان آناهیتا
2 مهر 92 22:49
سلام عزیزم وای که چقدر خوشحالم یه هم شهری پیدا کردم (شمالی ) اخه منم شمالیم ولی همسرم بوشهری خوشحالم از اشنایی با شما عزیزم . کوچولوی نازی داری

مرسی فداتشم ،منم خیلی خوشحالم وقتی اینجا آدم یه همشهری پیدا میکنه چقدر احساسه خوبی بهش دست میده،من که خیلی خوشحالم.