اسب سواری
یادمه وقتی کوچیک بودم از این اسباب بازیا که توش سکه مینداختن حرکت میکرد جلوی در بعضی از
مغازه هابود ،چند شب پیشم( چهار شنبه 92/6/13 ) وقتی با علیرضا رفتم بازار قدیم بوشهر یدونه از
اونا که شکل اسب بودروجلوی 1 مغازه پارچه فروشی دیدم ........فوری به علیرضا گفتم بیا رونیکا رو
سوار کنیم...اولش فکر میکردم بترسه ولی نفسمامان خوشش اومد و ما یبار دیگه هم سوارش کردیم
اینم از عکسا...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی