رونیکارونیکا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

رونیکا ضربان قلب مامان و بابا

شش ماهگی دخمل

اااااااااااااااای جانم دخملم شش ماهگیت مبارررررررررررررررررررررررررک عشقم . نفسم . عمرم . همه چیم دخملم.    
15 خرداد 1392

به به خوردن رونیکا

میدونی امروز چی فهمیدم!؟ ظهر که داشتم بهت غذا میدادم همش از دهنت میریختیش بیرون و منم با هزارتا ترفند سعی میکردم دوباره بهت بدم که شاید 1کوچولو بخوری ولی تو بازم .... تا اینکه موقع ناهار خوردن من و بابایی، وقتی 1کوچولو پلو له شده گذاشتم دهنت با اشتها خوردی و بازم و بازم ... فهمییییییدم ! دخملم غذای آبکی دوست نداره تازشم دوست نداره با قاشق غذا بخوره دوست داره مامانی با دستش به به بزاره تو دهنش  ای جانم، دخملم تو بخواه من جونمم میدم مامانی....  قربونت برم که تا دستمو میارم جلو دهنت، دهنتو باز میکنی و با اشتها میخوری ولی واسه قاشق اصلا دهنتو باز نمیکنی ! دوست دارم...
24 ارديبهشت 1392

جشن دایی جون

امروز جشن عقد دایی مهدی کوچولوی رونیکا بود تازه پریشبم تولد دایی مهران جووووووووون بود  اینم عکس رونیکای ناز با لباس نارنجیش      ...
3 فروردين 1392

سال تحویل

سااااااااااااال تحویل......................................ساعت 14 و 31 دق و 56 ث                                 اولین عید و بهار رونیکای ماااااااااااااااااا خونه مامان جون هما بودیم(رشت)                                      ...
30 اسفند 1391

بندر گناوه

واسه اولین بار کوچولمون رو بردیم بندر گناوه واست 1 پیراهن زرد خریدیم که انتخاب بابایی بود چقدم رنگش بهت میاد مامانی ولی باید بزارمش تو کمدت که یکم بزرگتر بشی بعد بپوشی.....ای جااااااان   ...
30 آذر 1391