اولین قدمهای نی نی
الهی من قربونت برم عشقم،نفس مامان،دلم طاقت نیاورد الان نیام اینجا....
اومدم که ثبتشکنم....اومدمبگم که بعد ها بخونی،بدونی که من بهترین هدیه رو از آخرین روز تابستونی 92 گرفتم.....
هدیه ایکه بخاطرش انقدر ذوق زده شدم که با دیدنش تو رو بغل کردمو غرق در بوسه کردمت...
عمر مامان،تو امروز اولین گامهای زندگیتو برداشتی....بدون هیچ ترسی....پر از خنده بودی.... پر از شور و هیجان...
وقتی واسه اولین بار چند قدم برداشتی من از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم!!!
منو بابایی یکم باهات بازی کردیمو هر کدوم از ما تو رو به سمت خودمون میکشوندیمو تو هم خوشحال با
اون پاهای ظریف و کوچولوت به سمت ما میومدی و ما بازم از ذوق تو رو میبوسیدیم......
خدا جونم ازت ممنونم.....بخاطر وجود رونیکا.......بخاطر شیرینی ای که زندگیمونو شیرینتر کرد
این هم از آخرین ساعتهای اولین تابستان رونیکا..........
به امید تابستانهای بعدی و قدمهای بعدی........
قدمهای بزرگتر به همراه موفقیت برات آرزو میکنم کوچولوی مامان بابا